ما انسان ها همه چیز را خیلی پیچیده می کنیم. حیوانات زیادی وجود دارند که برای همیشه جفت گیری می کنند و خوابشان را از دست نمی دهند و سعی می کنند بفهمند که آیا آنها تنها برای یکدیگر هستند یا خیر. به عنوان مثال، گرگ ها و کایوت ها، این حیوانات شبگرد وحشی برای زندگی جفت پیدا می کنند.
جغدها، بیورها، عقاب ها، قوها، جرثقیل ها، کبوترها، شاهین ها، عقاب های عقابی، غازها و برخی میمون ها نمونه های دیگری از موجودات تک همسر هستند. من حدس میزنم که آنها 10 دقیقه وقت نمیگذارند تا از خود بپرسند که آیا انتخاب درستی انجام دادهاند یا چیزی بهتر در گوشهی بعد وجود دارد.
در طول سالها، مقالاتی را مشاهده کردهاید که به جزئیات زیادی در این زمینه پرداختهاند که چگونه میتوان بداند آیا شما یکی هستید یا خیر . من مقالات و کتابهایی را خواندهام که قویاً پیشنهاد میکنند که اگر به هر یک از سؤالات آنها پاسخ «نه» بدهم، ممکن است در نهایت به رابطه اشتباهی دچار شوم. از آنچه خواندم، و مهم نیست که چگونه به سؤالات پاسخ دادم، احساس عدم اطمینان و ناامیدی جزئی ایجاد شد. وقتی سعی کردم با استفاده از این مواد روابطم را تجزیه و تحلیل کنم، به این نتیجه رسیدم که همیشه شروع به پرسیدن همین سوال کردم: “در کسی که دوستش دارم چه پیدا کردم؟”
ما با دوستان صحبت می کنیم، وقت خود را صرف خواندن کتاب ها و مقالات کارشناسان روابط می کنیم. ما تست های رابطه را در اینترنت انجام می دهیم، طالع بینی را برای سازگاری می خوانیم و به دنبال «نشانه هایی» می گردیم که پاسخ سؤالاتی مانند:
او چه احساسی به من می دهد؟
آیا من برای او مهم هستم؟
آیا او برای من مهم است؟
او یکی است
آیا ما به یک زبان عشق صحبت می کنیم؟
و خدایا، اگر او تولد مرا فراموش کرده باشد، چه معنایی دارد؟
تمام این سوالات بی شمار و افکار وسواسی که در سر ما زندگی می کنند را می توان در دو سوال اصلی خلاصه کرد. شما باید این سوالات را از خود بپرسید و صادقانه به آنها پاسخ دهید. و سپس همه چیز برای شما روشن می شود. آن را امتحان کنید!
سوال 1. آیا من این شخص را دوست دارم؟
بله، این پسر خنده دار، سکسی و بامزه است، اگر با او در ارتباط باشید قطعاً او را دوست خواهید داشت. اما آیا شما سازگار هستید؟ این همدردی است یا عشق؟
یک سوال مستقیم از خود بپرسید: “آیا من واقعا این شخص را دوست دارم؟” نصف حقوقت، تیکه آخر، ماشین یا…کلیه بهش میدی؟ اینجوری دوست داری؟ آیا او را فقط به این دلیل که اوست دوست دارید؟
اگر بله، پس شما در حال حاضر بیش از نیمی از راه را دارید. عشق واقعی انگیزه رشد، درک و شفقت است. عشق واقعی باعث می شود که انسان های بهتری شویم و بر مشکلات کوچک و احساسات زودگذر غلبه کنیم. افرادی که ممکن است این احساسات را نسبت به شخصی داشته باشند، نباید هیچ شکی در مورد اینکه آیا آن شخص برای شما مناسب است یا خیر. تو فقط دوستش داری و بس.
سوال 2: “آیا زندگی من و شریک زندگی من به دلیل رابطه ما بهتر است؟”
بنشینید، چشمان خود را ببندید، زندگی خود را بدون عزیزتان تصور کنید و از خود بپرسید: بدون او چگونه زندگی می کردم؟ چه احساسی خواهم داشت؟ چگونه وقتم را صرف کنم؟ آیا احساس کامل بودن می کنم؟ آیا بدون او احساس پوچی می کنم؟ شب ها چگونه بخوابم؟
به چه کسی اعتماد کنم؟ وقتی زمین بخورم چه کسی مرا بلند می کند؟ سنگ من کی خواهد بود؟ آیا عشق من بهترین دوست من است؟ اگر این شخص از دنیای من ناپدید می شد، شنبه شب، سه شنبه بعدازظهر یا هر روز تا آخر عمر چه کار می کردم؟
هزاران سوال ممکن است دنبال شود، و ما باید حواسمان به این باشد که چگونه به آنها پاسخ دهیم بدون اینکه از جزئیات صحبت کنیم. ما باید آن را ساده نگه داریم. ما باید تمام احساسات ثانویه مانند حسادت، ترس و دلبستگی را کنار بگذاریم و بدانیم که هر اتفاقی هم بیفتد، زنده خواهیم ماند.
با قلبی پاک، شجاع و باز، باید یک سوال ساده بپرسیم: زندگی من بدون کسی که عشقم می نامم چگونه خواهد بود؟
من به شما پیشنهاد نمی کنم که به یک رابطه ناسالم بسنده کنید، و همچنین پیشنهاد نمی کنم که تنها باشید. آنچه من می گویم این است که ما مسائل را با کوه هایی از سوالات پیچیده می کنیم که می تواند باعث شک و سردرگمی شود.
گاهی اوقات اگر کمی مسائل را ساده کنید، پاسخ واضح است. اگر بتوانیم گامی به عقب برداریم و صادقانه و بدون ترس به این دو سوال پاسخ دهیم، معتقدم پاسخ این که آیا باید با منتخب خود باشیم یا نه روشن خواهد شد.
اگر واقعاً و واقعاً مایل باشیم چیزی را برای او فدا کنیم، شریک زندگی مان را دوست داشته باشیم و بفهمیم که زندگی ما با هم بهتر خواهد شد، پس با کمی تلاش همه چیز سر جای خودش قرار می گیرد مناسب است چه او برای شما باشد چه نباشد. موفق باشی! دوست داشتن و دوست داشته شدن!