تصمیم گیری یک مهارت بسیار بسیار مهم هست که اگر به آن درست توجه نکنیم، ممکن است برایمان مشکلاتی به وجود آورد. در این مقاله با ما همراه باشید تا گام های مختلف برای اینکه بدانیم چگونه تصمیم بگیریم را با شما مطرح کنیم و قدرت و مهارت تصمیم گیریمان را قویتر کنیم.
در فرآیند حل مسئله، تصمیمگیری شامل انتخاب راهحلهای ممکن برای حل یک مشکل است. ممکن است تصمیمات براساس منطق، احساس یا ترکیبی از این دو گرفته شوند.
احساس
احساس یعنی احساس اطمینان درونی دربارهی گزینههای انجام کاری، این احساس در نتیجهی تجربیات پیشین و معیارهای شخصی شما ایجاد میشود. برای این احساسات ارزش قائل شوید زیرا آموختههای شما از زندگی را نشان میدهند. اگر نسبت به کاری احساسی شدید دارید بهتر است این احساس را به خوبی بررسی کنید تا دلیل این احساس را پیدا کنید. چگونه تصمیم بگیریم ؟ به احساسمان توجه کنیم.
منطق
منطق یعنی استفاده از حقایق موجود برای تصمیمگیری. در منطق از حقایق و دلایل موجود استفاده میشود بنابراین جنبههای احساسی تصمیم و مسائلی که در گذشته وجود داشته و ممکن است بر تصمیمگیری تاثیر بگذارد، نادیده گرفته میشود. چگونه تصمیم بگیریم ؟ دلایل و حقایق را بررسی کنیم.
ترکیب احساس و منطق
برای استفاده از منطق و احساس در تصمیمگیری، ابتدا با منطق شروع کنید؛ حقایق و دلایل یک تصمیم را بررسی کیند و هنگامی که یک تصمیم مشخص را انتخاب کردید از احساس استفاده کنید. دربارهی این تصمیم چه احساسی دارید؟ آیا حس میکنید تصمیم درستی است؟ اگر حس خوبی ندارید دلیل این حس را بررسی کنید زیرا اگر حس خوبی به تصمیم خود نداشته باشد آن را به خوبی اجرا نمیکنید.
چرا نمی توانیم درست تصمیم بگیریم
بیشتر ما در تصمیم گیری دچار مشکل میشویم. حتی گاهی بدون آنکه خود متوجه این موضوع شده باشیم. دلیل این قضیه چیست؟ در این متن دو دلیل جالب (برگرفته از کتاب ایده عالی مستدام) که بسیاری از اوقات برای اکثر ما رخ میدهد را معرفی میکنیم. دلایلی که با مرور آنها به طور قطع متوجه میشوید بارها دچار چنین موضوعی شدهاید و نفهمیدهاید.
۱. اصل عدم قطعیت
فرض کنید که دانشجو هستید و دو روز دیگر امتحان بسیار حیاتی ومهمی دارید، همین امروز از یک بلیط بسیار ارزان قیمت به منطقهای توریستی و جذاب مطلع میشوید و فرصت خرید آن تنها همین امروز است، در غیر این صورت، در روزهای آینده بلیط را باید گرانتر بخرید. چنین شرایطی بر روی عدهای از دانشجویان مورد آزمایش قرار گرفتهاست. این دانشجویان را به سه دسته تقسیم کردهاند.
به دسته اول دانشجوها گفته میشود که هماهنگی های لازم با دانشگاه صورت گرفته است و شما در هر صورت نمره قبولی خواهید گرفت. ۵۷ درصد از این دسته بلیط راهمان روز خریداری میکنند. این خریداری مسلما با انگیزهای شادی و جشن خواهد بود.
به دسته دوم گفته میشود طبق هماهنگی صورت گرفته، شما به هیچ وجه امکان دریافت نمره قبولی در آزمون دو روز بعد را نخواهید داشت. ۵۴ درصد از این دسته هم بلیط را همان روز میخرند. با حس رها کردن یک اتفاق تلخ و تجدید روحیه.
به دسته سوم در مورد نتیجه آزمون چیزی گفته نمیشود و آنها باید بعد از آزمون از نتیجه خبردارشوند. ۶۰ درصد از این دسته بلیط را نخریدند.
یک بار دیگر مرور کنید. چه نتیجه آزمون بد باشد چه نتیجه آزمون خوب باشد، بیشتر آدمها بعد از آن (با انگیزه متفاوت) تمایل دارند به سفر مورد علاقه خود که خرج کمی هم داشته باشد بروند. پس نتیجه آزمون نباید تاثیری در خرید بلیط داشته باشد. اما بسیاری از دانشجوها وقتی نتیجه آزمون را نمیدانند بلیط را نمیخرند. این موضوع اصلا منطقی نیست اما بیشتر ما دچار چنین اختلالی در تصمیمگیری میشویم. کافی است زندگی خود را مرور کنیم تا بارها موارد مشابه را به یاد آوریم. برای همین بد نیست که وقتی در اثر یک موضوع جانبی دچار شک در یک موضوع دیگر میشوید، نتیجه موضوع جانبی و تاثیر آن روی تصمیم اصلی را یک بار مرور کنید. در بسیاری موارد اگر از نتیجه آگاه باشید خواهید دید در هر صورت با هر نتیجهای، تصمیم شما ثابت است. با آگاهی از این قضیه حواستان باشد که از این به بعد نگذارید موضوعاتی که در نهایت نتیجه آنها هیچ تاثیری بر تصمیمگیری ندارند، روی تصمیمگیری شما تاثیر بگذارند.
اگر شما بخواهید در مورد موضوع A تصمیم گیری کنید و همزمان درگیر موضوع B باشید؛ موضوع B و نتیجهی آن حتی اگر کاملا به موضوع A بیربط باشد، تصمیم گیری درست شما را دچار اختلال میکند.
۲. این همه هم خوب شدن خوب نیست
شما چند روز دیگر یک ارائه مهم در شرکت خود دارید. برای تهیه محتوای ارائه خود نه وقت خیلی کمی دارید نه وقت خیلی زیاد. به هر حال باید آماده شوید. در حال همین کار هم هستید. امروز متوجه میشوید که کنسرت خواننده محبوب شما است و میتوانید به این کنسرت بروید. (فرض کنید هیچ مشکلی از قبیل هزینه و امثال آن ندارید). به احتمال خیلی بالا به کنسرت خواهید رفت و سعی میکنید با تلاش بیشتر در روزهای باقی مانده مطلب ارائه را تهیه کنید. حال شرایط را کمی تغییر دهیم:
شما باید برای ارائه (با همان شرایط قبل) آماده شوید. کنسرت خواننده محبوب شما نیز هست و میتوانید بروید. متوجه میشوید امروز خواننده بسیار محبوبتان هم که او را دوست دارید سخنرانی و دیدار عمومی دارد. همچنین فیلم مورد علاقه شما هم روی پرده سینما آمده است. چه خواهید کرد؟ احتمال خیلی زیاد جایی نخواهید رفت و ارائه خود را آماده میکنید. جالب نیست؟ این موضوع هم خیلی اوقات برای تمامی ما اتفاق میافتد. خیلی وقتها ما در شرایطی هستیم که باید کاری را انجام دهیم چون نتیجه آن برای ما و زندگی ما مهم است. اما این کار جذابیتی از جنس تفریح ندارد و اشتیاق انگیز نیست ( مانند آماده کردن ارائه). اگر در کنار این شرایط گزینه جذابی که برای ما اشتیاقآور است قرار گیرد. به احتمال زیاد (درصورت مهیا بودن شرایط) گزینه جذاب را انتخاب خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد. اما اگر گزینه جذاب تبدیل به چندین گزینه جذاب شود. ما به سرعت دچار تشویش ذهنی خواهیم شد و سعی خواهیم کرد به هیچکدام از آنها فکر نکرده و کار مهم و بدون جذابیت (آماده کردن ارائه) را انجام دهیم. در صورتی که اگر هرکدام از سایر گزینهها را انتخاب کنیم، لذت خواهیم برد.
این دو نکته تنها مربوط عدم توانایی در مورد انتخاب و تصمیمگیری بود. اما حتی اگر در شرایطی بتوانیم بدون اختلال انتخاب کنیم و از پس تصمیمگیری برآییم. بعد از انتخاب، نوبت به برنامهریزی برای انجام انتخابهای صورت گرفته و اهداف تعیین شده میرسد. آیا در مرحله برنامهریزی و تنظیم زمان، بدون اختلال و ساده عمل خواهیم کرد؟ جواب این پرسش را همه میدانیم.
انواع تصمیمگیری درست
تصمیمگیری درست انواع مختلفی دارد. تصمیمات را دستهبندی کردهایم تا بدانید که کجا باید چه تصمیمی بگیرید.
بلندمدت یا کوتاهمدت
تصمیماتی وجود دارند که در لحظهی کنونی اتخاذ میشوند، اما اثرشان بلندمدت است و برخی دیگر نیز اثر کوتاهمدت دارند؛ بنابراین، اگر در حال حاضر تصمیم درستی میگیرید و تأثیر بلندمدتی در شغل شما خواهد داشت، باید ۲ برابر بیشتر از وقتی که تصمیمی میگیرید که اثر کوتاهمدت دارد، فکر کنید؛ برای مثال، اگر فکر میکنید که باهوشتر از کارفرمای خود هستید و تصمیم دارید این را به او نشان دهید، باید قبل از انجام این کار فکر کنید، زیرا ممکن است در طولانیمدت در حرفهی شما تأثیر بگذارد. به همین دلیل است که رابرت گرین (Robert Green) در کتاب خود ۴۸ قانون قدرت گفته است: «هرگز از استاد خود پیشی نگیرید.»
مردم یا پول
این ۲ گزینههای فوقالعاده سختی هستند. ابتدا اجازه دهید که درمورد تصمیمات درست دربارهی مردم صحبت کنیم. اگر شرکتی بخواهد رشد کند، باید دربارهی افرادش تصمیمات خاصی بگیرد، اما این امر بسیار حساس است، زیرا کارمندان سنگ بنای سازمان هستند. اینکه کارمندی را که نگه دارید یا اخراج کنید، بر افراد دیگر شرکت نیز تأثیر میگذارد. در صورتی که درمورد پول تصمیم درستی میگیرید، اگر این تصمیم را بگیرید، یا مبلغ هنگفتی را از دست میدهید یا سود بالایی کسب خواهید کرد. در موارد خاص، تصمیمگیری دربارهی افراد بسیار مهمتر از تصمیمگیری در زمینهی پول است و در برخی موارد شاید این امر برعکس باشد؛ بنابراین، قبل از اینکه تصمیمی بگیرید، به آن برچسب بزنید؛ برچسب افراد یا برچسب پول. سؤالاتی مانند اینها را با خودتان مرور کنید؛ «اگر این تصمیم اشتباه باشد، چه کسی بیشتر تحتتأثیر قرار میگیرد؟» یا «با گرفتن تصمیم درست، چه چیزی را در اینجا به خطر میاندازیم؟» اگر میدانید که تصمیمگیری درست چهگونه است، با توجه به شرایط فعلی شرکت و صنعت، میتوانید آسانتر تصمیم بگیرید.
پیشرفت یا عقبنشینی
افراد کمی تصمیم میگیرند تا با شرکت شما تماس بگیرند و ارتباط برقرار کنند. اکنون، شما باید تصمیم بگیرید که کدام نوع تصمیمگیری را انتخاب میکنید؟ آیا تصمیم دارید عقبنشینی کنید یا میخواهید پیشرفت کنید و رو به جلو پیش بروید؟ بر این اساس، محدودیتهای تصمیمگیری خود را تعیین کنید و آخرین تماس را بگیرید.
اینها انواع تصمیمگیریهای درستی هستند که به طور روزمره در حرفه و شغل خود به کار میبرید. با گسترش کار و حرفهی خود، با تصمیمات بسیاری، مانند مذاکره دربارهی یک معامله، افزایش سرمایهگذاری برای آموزش و گسترش، و متوقفکردن تولید برخی از محصولات، روبهرو خواهید شد؛ اما اگر انواع تصمیمگیری را بشناسید، متوجه میشوید که هریک از تصمیمات درستی که میگیرید، در نهایت در یکی از این ۶ دسته قرار میگیرد:
بلندمدت، کوتاهمدت، مردم، پول، پیشرفت و عقبنشینی.
آنها را بهخوبی درک کنید تا بتوانید همان بار اول تصمیم درستی بگیرید.