در زندگی هر فردی، افراد مختلفی وجود دارند که با آنها در ارتباط هستیم. برخی از این افراد میتوانند تأثیر مثبتی بر زندگی ما داشته باشند و ما را در رسیدن به اهدافمان یاری کنند. اما برخی دیگر نیز میتوانند تأثیر منفی داشته باشند و باعث ایجاد مشکلات و چالشهایی در زندگی ما شوند. این افراد را افراد سمی مینامیم.
افراد سمی افرادی هستند که با رفتارها و ویژگیهای خود، باعث آسیب رساندن به دیگران میشوند. این آسیب میتواند جسمی، روحی یا روانی باشد. افراد سمی میتوانند در روابط خانوادگی، دوستانه، عاشقانه و حتی شغلی ما حضور داشته باشند.
ویژگیهای افراد سمی و تاکسیک
۱. انسانهای منتقد با زبان نیشدار
انسانهایی که از هدفهای شما حمایت نمیکنند و همیشه دنبال انتقاد کردن و پیدا کردن ایرادی در کار شما هستند. آنها این حس را به شما میدهند که از پس هیچ کاری برنمیآیید. با هر ایدهای مخالفت میکنند. انتقادهایشان ناعادلانه و غیرمنطقی است، با کلمات نیشدار آن را بیان میکنند و منجربه رشد و سازندگی شما نمیشود. افراد حق به جانبی هستند که برای تبدیل یک دنیای بد به دنیای آرمانی و خوب در ذهنشان تلاش میکنند و همین باعث احساس یأس و ناامیدی در آنها میگردد و پاسخشان به چنین احساسی این است که همه چیز را زیرسؤال میبرند.
۲. افراد تحقیر کننده
افراد این گروه به دلیل اعتماد به نفس کمی که سعی در پنهان کردنش دارند بسیار عیبجو هستند و با هر آدمی که مواجه می شوند سعی می کنند عیبی در او پیدا کنند. یکی از روشهای آنها تحقیر دیگران است. آنها علاقه ی زیادی به ریشخند دیگران، مخصوصاً غریبه ها دارند. فرض کنید با آنها در رستوران یا در فرودگاهی نشستهاید. آنها دربارهی هر فردی که عبور می کند عبارتی منفی برای گفتن دارند. مثلاً «او را نگاه کن چقدر خیکی است»یا «آن آقا را ببین، چقدر زشت است!» و مسلماً پشت سر شما هم حرفی برای گفتن دارند.
افراد این گروه اگر بخواهند از کسی تعریف هم بکنند، در آن هم حرفی منفی می گنجانند. مثلا: «چه لباس قشنگی پوشیدهای. با این لباس اصلاً چاق به نظر نمیآیی!» که شما را به این فکر می اندازد که آیا واقعاً چاق هستید؟ مثال دیگر از رفتارهای افراد این گروه : اگر شما به دلیل رفتارهای اضافه حقوق بگیرید، می گویند بخت یار شما بوده که در شرکتی کار می کنید که اصولاً در اضافه حقوق دادن خیلی دست و دلباز است. یا اگر ببینند به لطف اراده و همت والا توانستهاید رژیم بگیرید و خودتان را لاغر کنید، به شما می گویند زیادی لاغر شدهاید و ممکن است مریض شوید. شما هیچگاه از اینها تعریفی بدون نقص نمی شنوید. آنها همواره در هر صفحهای سفید لکه ای سیاه پیدا خواهند کرد.
۳. افراد خودشیفته
یک خودشیفته همواره نیازمند تحسین دیگران است. او تحسین همه را می خواهد. این گونه او می تواند خود را مطرح کند. خودشیفته ها دائماً به دنبال شریک زندگی عالی هستند. آنها صادقانه فکر می کنند که رابطه فعلی آنها به اندازه کافی برای ادامه کامل نیست. این افراد بیشتر از آنکه نواقص خود را به عملکرد و رفتار خود ارتباط دهند، تلاش می کنند که دیگران را مقصر جلوه دهند.
۴. افراد بیش از حد خودخواه
افراد خودخواه آنقدر به خود و منافع خود فکر می کنند که به دیگران نمی توانند بیندیشند. آنان این واقعیت را نمی پذیرند که نزدیکترین و عزیزترین آنها نیز ممکن است رنج بکشد. با این حال، آنها می دانند که ممکن است دلیل این رنج باشند، اما توجهی ندارند. افراد خودخواه معتقدند که هنجارهای اخلاقی برای آنها مناسب نیست. آنها همیشه خود را به خاطر چیزهایی که نمی توانند در دیگران تحمل کنند می بخشند.
۵. انسانهای کنترلگر
آدمهایی که به دنبال کنترل کردن زندگی شما هستند. آنها نقش بازی میکنند که شما را دوست دارند و به خاطر دوست داشتن شما به خودشان اجازه میدهند برای شما تصمیم بگیرند. خودشان را همهچیز تمام و آگاه میدانند. آنها هیچوقت به حرف دیگران اهمیت نمیدهند. تا زمانی به قانون و نظم اعتقاد دارند که خودشان بتوانند قانونی را وضع کنند و به دیگران دستور بدهند. آنها تهاجمی، سختگیر، خودخواه، حق به جانب، زورگو، رشد نیافته و غیرمنطقی هستند. به ظاهر شبیه قلدرها هستند اما برخلاف آنان که سعی میکنند با اعمال زور و خشم و عصبانیت به خواستههایشان برسند، کنترلگرها با فریبکاری و حرف زدن به مقصود خود میرسند.
کنترلگرها نمیتوانند کار تیمی انجام دهند چون با واگذاری مسئولیت به دیگران مشکل دارند و ترجیح میدهند کارها را خودشان انجام دهند. اگر هم کاری را به دیگری بدهند و او مطابق با میل آنها کار را پیش نبرد، عصبانی میشوند و علاقهشان را به آن کار از دست میدهند. کنترلگرها نمیدانند که نمیتوان افسار آدمها و امور را در دست گرفت و اگر زیاد به دیگران فشار وارد کنند به آنها از نظر جسمی و روحی آسیب میزنند، درست مانند پروانهای که در مشت گرفته شود. آنها اگر ببیند نمیتوانند دیگران را کنترل کنند صحنه را خالی میکنند.
۶. افراد زود رنج و کسانی که نقش قربانی را بازی میکنند
رنجور همیشه نقش شهید را بازی می کند. هر چیز کوچکی ممکن است آنها را ناراحت کند. این افراد همیشه به دنبال کسی هستند که بتواند به آنها آرامش دهد. هنگامی که شریک زندگی آنها نتواند آنچه را که می خواهند به آنها بدهند، افراد مبتلا به دنبال شخص جدیدی می گردند.
این افراد مدام درباره بدبختیهای خود سخن میگویند و همیشه در این بدبختیها شما و دیگران را مقصر میدانند. آنها مدام با قربانی نشان دادن خود از شما باج عاطفی میگیرند. هدف آنها این است که برایشان تأسف بخورید ولی وقتی زمان میگذارید و سعی میکنید با حرفها و اعمال خود بهشان کمک کنید علاقهای به آن ندارند و فقط زمان شما را تلف میکنند.
این گروه از افراد اغلب نگران هستند و فکر میکنند که میتوانند آینده و اتفاقات را پیشبینی کنند. مثلا میدانند که اگر به آن مهمانی بروند در روابط اجتماعیشان خرابکاری میکنند و هیچکس قرار نیست با آنها حرف بزند.
متأسفانه در رفتار بسیاری از پدر و مادرها میبینیم که بیان میکنند به خاطر بزرگ کردن تو از آرزوها و جوانیام گذشتم. حضور شما در کنار آنها باعث میشود که خیلی زود دچار افسردگی و یأس شوید. ممکن است بعد از مدتی از شنیدن حرفهایشان احساس کنید که دوست دارید بزنید زیر گریه یا به تختخواب خود پناه ببرید و ساعتها بخوابید.
چراکه آنها از انرژی روانی شما تغذیه کرده و حال بدشان را به شما منتقل میکنند. بهتر است که این نقش قربانی بودن و ایجاد حس دین و احساس گناه را نپذیرید. هر انسانی حق انتخاب دارد و شما یا هیچکس دیگری مسئول انتخابهای آنها نیستید.
۷. افراد بهانهجو
این افراد مدام در حال بهانهتراشی هستند و تقصیر را گردن این و آن میندازند. این گروه آدمهایی هستند که مسئولیت رفتار خود را هیچوقت قبول نمیکنند و انگشت اتهامشان به سمت دیگران است.
۸. افراد بیش از حد رمانتیک
درست گفته اند که هر چیزی، میزان متعادل آن مناسب است. روند اغواگری و ایجاد یک رابطه جدید برای هیجان بیشتر برای یک فرد بیش از حد رمانتیک بسیار مهم است. چنین افرادی عاشق برداشت های جدید هستند و نمی توانند روتین را تحمل کنند.
در یک زندگی روتین و عاشقانه معمول، آنها فقط خسته می شوند. لذا این افراد برای جلوگیری از این امر، بدنبال ابزار های جدیدی برای سرگرمی هستند تا خود را شاد کنند. این چنین افرادی از هر حد و مرزی متنفرند و بیش از همه برای آزادی ارزش قائل هستند. لذا خیانت کردن در چنین افرادی چندان دور از ذهن نیست.
۹. خبرچینها
آدمهای سمی مدام پشت سر بقیه حرف میزنند، شایعهسازی میکنند یا حتی درباره مسائل خصوصی دیگران حرف میزنند. اینگونه افراد باعث ایجاد ناامنی در محیط زندگی دیگران میشوند و چهبسا با حرفهایشان باعث برهم خوردن جمعهای صمیمی و خانوادگی شوند.
۱۰. دروغگویان قهار
آنها با دروغهایشان محیط را مسموم میکنند و آدمهای قلابی و غیرقابلاعتمادی هستند. اعتماد کردن به آنها بزرگترین اشتباه زندگی هر کسی خواهد بود. تشخیص اینکه چه زمانی صداقت دارند هرگز کار راحتی نیست.
۱۱. افراد همیشه عصبانی
این افراد اصولاً همواره آماده ی جنگ و ستیز یا جر و بحث هستند. حتی اگر در مواردی با شما موافق هم باشند باز ترجیح می دهند با شما از در مخالفت درآیند. کمبود اعتماد به نفس و سردرگمی در آنها باعث می شود برای ارضای حس مهم بودن خود شروع به تحریک دیگران و آغاز بحث و جدل کنند به طوری که خود هدایت بحث را به عهده گیرند.
۱۲. افراد با نگرش منفی و بدبینی
ویژگی بارز آدمهای سمی منفی نگری آنهاست. آنها همیشه نیمه خالی لیوان را میبینند و همیشه نه در کار میآورند.
۱۳. افراد ترسو
آنها از ریسک کردن میترسند و مدام از دلایلشان برای ریسک نکردن حرف میزنند. بهانههای آنها برای درجا زدن ترس زیادی را وارد زندگی شما میکند و انگیزه شما را از بین میبرد.
۱۴. افراد فرصت طلب
فرصتطلب ها تنها برای خود زندگی می کنند. آنها تنها زمانی شما را در زندگیشان می خواهند که برایشان سودی دارید. این افراد از هر فرصتی برای جلو انداختن خود استفاده می کنند و زمانی که نتوانند از کسی سود ببرند یا وقتی به آنچه می خواسته اند رسیده باشند و دیگر کاری با آن فرد نداشته باشند او را مانند دستمال استفاده شده و بی مصرف به دور می اندازند بدون اینکه درباره ی رفتارشان تامل کنند.
۱۵. شخصیتهای حسود
این افراد سمی فکر میکنند اگر شما پیشرفت کنید جای پیشرفت آنها را گرفتهاید و همیشه از پیشرفت دیگران ناراحت میشوند و حتی تا جایی که بتوانند با سنگاندازی موانعی را برای رشد و ارتقا دیگران فراهم میآورند.
۱۶. انسانهای پرخاشگر و رنجور
آدمهایی که در رفتار و مواجهه با آنها همیشه باید حواستان باشد که ناراحتشان نکنید. هیچوقت کنارشان نمیتوانید خودتان باشید.
۱۷. انسانهای با نداشتن اعتماد به نفس
میزان وجود اعتماد به نفسهر فردی ممکن است در برخی حوزه ها اعتماد به نفس داشته باشد و در برخی حوزه های دیگر خیر. با این حال، اگر فردی نداند چگونه زندگی خود را بگذراند و دائماً به تأیید دیگران نیاز داشته باشد، نشانه خطرناکی است. وقتی چنین افرادی کوچکترین نشانه ای از بیگانگی را می بینند، بلافاصله به دنبال یک رابطه جدید می شوند که در آن همه چیز متفاوت باشد. همه این چیزها فقط در خدمت ابراز وجود این افراد است.
در پایان، لازم به ذکر است که افراد سمی همیشه ذاتاً بد نیستند. گاهی اوقات، افراد به دلیل مشکلاتی که در زندگی خود دارند، رفتارهای سمی از خود نشان میدهند. اگر این افراد از رفتارهای خود آگاه شوند و برای تغییر آنها تلاش کنند، میتوان رابطه سالمی با آنها برقرار کرد.