در بسیاری از موارد، کسانی که دائماً به خود شک دارند، تجربیات مشترک خاصی را در طول سال های شکل گیری خود داشته اند. این تجربیات ممکن است در آن زمان ناراحت کننده یا گیج کننده بوده باشند، و تأثیر آنها اغلب در بزرگسالی بازتاب می یابد و بر ادراک و رفتار خود تأثیر می گذارد.
مهم است که به یاد داشته باشید که هیچ دو کودکی دقیقاً شبیه هم نیستند و هرکسی که دچار شک به خود می شود تربیت مشکل آفرینی نداشته است. اما الگوها وجود دارند و می توانند چارچوب ارزشمندی برای درک و پرداختن به خود شک مداوم فراهم کنند.
در بخشهای بعدی، هفت تجربه خاص دوران کودکی را بررسی میکنیم که در میان افرادی که دائماً به خود شک دارند رایج است.
این تجربیات از غفلت عاطفی تا انتقاد بیش از حد متغیر است و شناخت آنها می تواند بخش مهمی از سفر شما به سمت بهبود خود باشد.
1) غفلت عاطفی
بی توجهی عاطفی در دوران کودکی یک تجربه رایج در میان کسانی است که اغلب در بزرگسالی به خود شک دارند. این بیتوجهی میتواند اشکال مختلفی داشته باشد، از نگرش نادیدهانگیز نسبت به احساسات کودک گرفته تا عدم پاسخگویی عاطفی از سوی مراقبان.
هنگامی که احساسات کودک به طور مداوم نادیده گرفته می شود یا باطل می شود، ممکن است با این احساس رشد کند که احساسات و افکارش بی ارزش یا نادرست است. این الگو می تواند منجر به شک دائمی به خود شود، زیرا فرد همچنان در بزرگسالی احساسات و افکار خود را زیر سوال می برد.
غفلت عاطفی اغلب ظریف است و می تواند ناخواسته از جانب مراقبان باشد. همیشه شامل سوء استفاده یا غفلت آشکار نیست که تشخیص و رسیدگی به آن را دشوارتر می کند. با این حال، اثرات آن می تواند طولانی مدت و عمیق باشد.
2) انتقاد بیش از حد
انتقاد بیش از حد در دوران کودکی می تواند به میزان قابل توجهی به شک به خود در بزرگسالی کمک کند. انتقاد، به ویژه زمانی که مداوم و تند باشد، می تواند باعث شود کودک احساس بی کفایتی و نقص کند. این احساسات می توانند تا بزرگسالی ادامه داشته باشند و اغلب به صورت شک و تردید مزمن به خود ظاهر می شوند.
هنگامی که کودک بارها و بارها مورد انتقاد قرار می گیرد، ممکن است این ایده را درونی کند که به اندازه کافی خوب نیست. آنها ممکن است شروع به این باور کنند که اعمال، ایده ها، یا حتی وجود آنها به نوعی ناقص یا اشتباه است. این طرز فکر می تواند منجر به زیر سوال بردن دائمی خود و تصمیماتش در آینده شود.
توجه به این نکته مهم است که همه انتقادها مضر نیستند. انتقاد سازنده می تواند به یادگیری و رشد کودکان کمک کند. با این حال، زمانی که انتقاد بیش از حد می شود یا به شیوه ای ناخوشایند یا تند ارائه می شود، می تواند منجر به اثرات مضر شود.
3) محیط ناپایدار
محیطهای دوران کودکی که با بیثباتی مشخص شدهاند، میتوانند در آینده به شک و تردید نسبت به خود کمک کنند. بی ثباتی می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از جمله ناامنی مالی، جابجایی های مکرر، جدایی یا طلاق والدین و مراقبت های ناسازگار.
بزرگ شدن در یک محیط ناپایدار می تواند احساس عدم اطمینان و غیرقابل پیش بینی بودن را ایجاد کند.
هنگامی که شرایط بیرونی آنها دائماً در حال تغییر است، کودکان ممکن است برای ایجاد یک احساس ثابت از خود تلاش کنند. آنها ممکن است توانایی خود را در تصمیم گیری، ایجاد روابط یا دستیابی به ثبات در زندگی خود زیر سوال ببرند.
این عدم اطمینان می تواند به عنوان شک به خود به بزرگسالی منتقل شود. فرد ممکن است ارزش، تصمیمات و توانایی خود را برای ایجاد یک زندگی پایدار برای خود زیر سوال ببرد. آنها ممکن است احساس کنند که همیشه در زمین لرزان هستند، حتی زمانی که شرایط فعلی آنها پایدار و امن است.
4) انتظارات بالا
توقعات زیاد در دوران کودکی، به ویژه زمانی که غیرمنطقی یا دست نیافتنی باشد، می تواند در بزرگسالی به خود شک و تردید منجر شود. هنگامی که کودک دائماً احساس می کند که از انتظارات پرستاران خود کوتاهی می کند، ممکن است احساس بی کفایتی را که تا بزرگسالی ادامه می یابد، درونی کند.
این انتظارات بالا می تواند به اشکال مختلف باشد – موفقیت تحصیلی، مهارت ورزشی، محبوبیت اجتماعی، یا حتی رفتار به شیوه ای خاص. در حالی که برای والدین کاملاً طبیعی است که انتظار داشته باشند فرزندانشان تلاش کنند و به موفقیت برسند، بالا بردن سطح می تواند منجر به احساس شکست دائمی شود.
با گذشت زمان، این فشار برای برآورده کردن انتظارات بالا می تواند اعتماد به نفس کودک را از بین ببرد و منجر به شک و تردید مزمن به خود شود. فرد ممکن است به تعیین استانداردهای غیرممکن بالا برای خود در بزرگسالی ادامه دهد و چرخه ای از شک و تردید به خود و احساس بی کفایتی را تداوم بخشد.
5) غیبت مکرر والدین
غیبت مکرر والدین در دوران کودکی می تواند منجر به احساس شک و تردید در زندگی بعدی شود. غیبت می تواند فیزیکی باشد، مانند والدینی که اغلب به دلیل کار یا تعهدات دیگر دور هستند، یا عاطفی، مانند والدینی که از نظر فیزیکی حضور دارند اما از نظر عاطفی در دسترس نیستند.
هنگامی که والدین اغلب غیبت می کنند، کودکان ممکن است احساس بی توجهی یا بی اهمیتی کنند. آنها ممکن است ارزش و ارزش خود را زیر سوال ببرند، که منجر به احساس شک به خود می شود که تا بزرگسالی ادامه می یابد.
عدم حضور و حمایت والدین باعث می شود کودک احساس عدم اطمینان و ناامنی کند. در بزرگسالی، آنها ممکن است به توانایی ها و تصمیمات خود شک کنند، زیرا فاقد راهنمایی و اطمینان والدین هستند که بسیاری از افراد در طول دوران رشد خود به آن اعتماد می کنند.
6) مقایسه مداوم
مقایسه مداوم با دیگران در دوران کودکی یکی دیگر از تجربه های رایج است که می تواند در بزرگسالی به خود شک و تردید منجر شود. این مقایسه می تواند با خواهر و برادر، همکلاسی ها یا حتی ایده آل های غیرواقعی کامل باشد.
وقتی کودک به طور مداوم با دیگران مقایسه می شود، ممکن است این باور را در او ایجاد کند که ارزش او منوط به بهتر بودن از دیگران است. این باور می تواند باعث ایجاد شک و تردید در خود شود، زیرا ممکن است فرد احساس کند که هرگز به اندازه کافی خوب نیست، مگر اینکه از بقیه بهتر باشد.
این مقایسه مداوم می تواند ذهنیت رقابت و ناامنی ایجاد کند که تا بزرگسالی ادامه دارد. ممکن است فرد همچنان در تمام جنبه های زندگی خود را با دیگران مقایسه کند که در نهایت می تواند منجر به شک و تردید مزمن به خود و احساس بی کفایتی شود.
7) عدم تحمل اشتباه
بزرگ شدن در محیطی که در آن اشتباهات تحمل نمی شدند یا به سختی مجازات می شدند، می تواند منجر به شک و تردید در بزرگسالی شود. این عدم تحمل خطاها می تواند ترس از شکست را در کودکان ایجاد کند و باعث شود کودکان توانایی ها و تصمیمات خود را زیر سوال ببرند.
هنگامی که کودکان به دلیل انجام اشتباهات تنبیه یا مورد انتقاد قرار می گیرند، می توانند یک ارتباط ناسالم بین خطا و شکست ایجاد کنند. آنها ممکن است بر این باور باشند که اشتباه کردن، شکست خوردن است، و بنابراین، برای موفقیت باید کامل باشند.
تحریریه مکتوب نامه