فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمیای چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدتای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ای صبا بندگی خواجه جلال الدین کن
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کنی
تفسیر عرفانی:
این نکته را به خاطر بسپار که اگر به دنبال بیشتر از روزی مقدرت باشی، خون دل زیادی خواهی خورد. در مفهوم این شعر میتوان گفت معشوق روزی دهنده به سالکان و هر آنچه را که آنان خواستار باشند، به اندازهی بهره شان، قسمتشان خواهد کرد. در ادامه نیز باید گفت، در پیشگاه دوست، همه سالکان در یک مرتبه ومقام قرار ندارند. از این رو، همگان نمیتوانند بدون داشتن مراتب بزرگی به مقامات عالی دست یابند.
تعبیر غزل:
با تهذیب نفس، صفات رذیلهی اخلاقی را از خود دور کن؛ از جمله اخلاق زشت ریاکاری و دروغگویی را که اگر چنین کنی، چنان به خدا نزدیک میشوی و چنان لذتی از با خدا بودن میبری که هرگز از این لذت سیر نمیگردی. آن وقت است که لطف و عنایت خداوند شامل حالت خواهد شد. ان شاء الله!