بعد از دلشکستگی و تجربه چندین ناامیدی عاشقانه، بالاخره از این تجربیات دردناک درس گرفتم. برای مدت طولانی به حفظ افراد خاصی در زندگی خود اهمیت زیادی می دادم. فکر می کنم آنها کلید شادی و رضایت من هستند.
من روی روابط نامتعادل و گاهی اوقات دوستی های سمی سرمایه گذاری زیادی کرده ام . بدون اینکه متوجه آسیب قابل توجهی باشم که به خودم وارد می کردم.
من که به طور طبیعی احساساتم را بیان می کنم، همیشه مراقب بوده ام که عشق و در دسترس بودن خود را نسبت به دیگران نشان دهم.
من کسی بودم که کتفش را برای گریه کردن پیشنهاد دادم . کسی که همیشه دستش را برای حمایت از نیازمندان دراز کرده است. عمل کمک کردن همیشه برای من پاداش بوده و به زندگی من معنا می بخشد و رضایت شخصی من را تقویت می کند.
با این حال، در یک نقطه خاص، از عدم تعادل قابل توجهی بین آنچه می دادم و آنچه در ازای دریافت می کردم آگاه شدم. من لزوماً انتظار واکنش متقابل کامل برای اعمالم نداشتم. اما حداقل محبت و توجه عناصر آرامش بخش و ضروری برای هر رابطه بود.
با بررسی دلایل این وضعیت. متوجه شدم که مسئولیت اغلب بیشتر بر دوش خودم بود تا افراد زندگی ام.
من غالباً به زیان زندگی خودم بیش از حد میل به محبت داشتم. با فدا کردن زمان و تلاشم برای کمک به افرادی که حتی به من اهمیت نمی دادند. همه به این امید که ثابت کنم من لایق حضور در زندگی آنها، دریافت عشق، توجه و پذیرفته شدن در حلقه درونی آنها هستم.
چون اعتماد به نفس نداشتم این کار را کردم. احساس نارضایتی از وضعیتم و باور اینکه تغییر محیطم راه حل است. فکر میکردم باید با تلاشهای فراوان دیگران را متقاعد کنم، اما این فقط ناامیدی و تنهایی را برایم به ارمغان آورد.
با این حال، پس از چندین بار آسیب دیدگی، بالاخره درسم را یاد گرفتم.
من دیگر کسی را به زور وارد زندگی ام نمی کنم و از عشق، توجه یا مراقبت ناامید نیستم. یاد گرفتم هر چیزی را که برای شاد بودن و رضایت دارم برای خودم فراهم کنم.
امروز از ارزش و پتانسیلی که در انتظارم است آگاهم. می دانم که آدم خارق العاده ای هستم و نیازی به التماس توجه دیگران ندارم. بنابراین هر کسی که بخواهد در کنار من بماند و زندگی خود را با من به اشتراک بگذارد همیشه خوش آمد خواهد بود. اما من دیگر به کسانی که نمی خواهند آنجا باشند نمی پردازم.
5 دلیل که چرا دیگر درخواست محبت نمی کنم. هرکسی که می خواهد در کنار من بماند از روی اراده این کار را انجام می دهد.
1. برای اعتماد به نفس
با اعتماد کامل به خودم من ارزش خودم را می شناسم و می دانم که سزاوار آن هستم که برای آنچه هستم دوست داشته باشم. این اعتماد به نفس من را از جستجوی ناامیدانه محبت دیگران برای احساس اعتبار یا قدردانی باز می دارد.
2. برای اصالت
من به دنبال روابط معتبر هستم، جایی که عشق و محبت به طور طبیعی و آزادانه به وجود می آیند. به جای اینکه نتیجه درخواست ها یا انتظارات من باشد. من می خواهم شریکم با انتخاب و اراده در کنار من بماند، نه با اجبار یا دستکاری.
3. برای احترام متقابل
با اجازه دادن به همسرم آزادانه تصمیم بگیرد که در کنار من بماند. من احترام عمیقی برای استقلال و آزادی فردی آنها نشان می دهم. من معتقدم که در یک رابطه سالم، هر شریک باید حق انتخاب خود را بدون احساس اجبار یا اجبار داشته باشد.
4. برای کیفیت بیش از کمیت
من کیفیت حرکات محبت را به کمیت آنها ترجیح می دهم. به جای اینکه به هر قیمتی شده به دنبال محبت از شریکم باشم. من حرکات صمیمانه و معتبر را ترجیح می دهم، حتی اگر کمتر تکرار شوند، زیرا معنادارتر و عمیق تر هستند.
5. برای روابط متعادل
با عدم تقاضای مداوم محبت، به ایجاد پویایی رابطه متعادلتری کمک میکنم. در رابطه ای که همه آزادانه محبت می دهند و آزادانه محبت می گیرند. فشار و تنش کمتری وجود دارد که باعث ایجاد یک رابطه هماهنگ تر و رضایت بخش تر برای هر دو طرف می شود.
هنگامی که ما ناامیدانه به دنبال محبت و تایید دیگران هستیم ، شادی خود را در دستان آنها قرار می دهیم.
من دیگر درخواست محبت نمی کنم
که می تواند ما را به وابستگی عاطفی و نارضایتی همیشگی سوق دهد. با التماس مدام محبت از دیگران. ما خود را در موقعیت ضعیفی قرار می دهیم که رفاه ما کاملاً به واکنش آنها بستگی دارد، که می تواند منبع رنج و ناامیدی باشد.
با این حال، هنگامی که ما عشق به خود و قدردانی را برای آنچه قبلاً در زندگی خود داریم پرورش می دهیم، کنترل شادی خود را به دست می گیریم. ما متوجه می شویم که عشق و رضایت واقعی از بیرون نمی آید، بلکه از درون می آید. با تمرکز بر عشق به خود و قدردانی از نعمت های موجود در زندگی ما. ما منبعی پایان ناپذیر از شادی و رضایت را کشف می کنیم.
و همچنین با سرمایه گذاری روی رشد و رفاه شخصی خود، شروع به جذب طبیعی انرژی ها و افراد مناسب به زندگی خود می کنیم. با دوست داشتن خود و تلاش برای رسیدن به رویاها و آرزوهایمان.
ما هاله ای از اعتماد به نفس و مثبت را منتشر می کنیم که دیگران را به سمت خود جذب می کند. ما به جای التماس محبت از دیگران، آهنربای شادی می شویم. جذب روابط سالم و رضایت بخش که زندگی ما را به روش های معتبر و پایدار می بخشد.