زندگی یک سفر یادگیری است. گاهی اوقات ما از طریق تجربیات خود درس می گیریم، و گاهی اوقات، آرزو می کنیم کاش کسی زودتر به ما گوش می داد.
به عنوان لاچلان براون، بنیانگذار هک اسپیریت و علاقهمند به تمرکز، زندگیام را صرف یادگیری – و آموزش – این درسهای تغییر دهنده زندگی کردهام.
در سفرم، متوجه شدم که هشت درس زندگی وجود دارد که بسیاری از ما آرزو می کنیم زودتر یاد بگیریم. اینها فقط نکات تصادفی نیستند. آنها مانند یک ابزار کوچک برای زندگی هستند.
اجازه دهید این بینش ها را با شما به اشتراک بگذارم، به این امید که آنها به شما کمک کنند تا سفر زندگی خود را با کمی سهولت بیشتر و پشیمانی بسیار کمتر طی کنید.
در اینجا به درس های زندگی که زودتر یاد گرفتیم!
1) در زمان حال زندگی کنید
ما بخش زیادی از زندگی خود را صرف تمرکز بر گذشته یا نگرانی در مورد آینده می کنیم. اما یک درس قدرتمند وجود دارد که بسیاری از ما آرزو میکنیم زودتر آن را بفهمیم – قدرت زندگی در زمان حال.
به عنوان یک متخصص ذهن آگاهی و بودیسم، نمی توانم به اندازه کافی تاکید کنم که وقتی یاد می گیریم حضور داشته باشیم، چقدر زندگی ما بهبود می یابد. این یک عنصر اصلی در تمرین ذهن آگاهی و یک آموزش اصلی در بودیسم است.
تصور کنید زندگی چقدر لذت بخش تر خواهد بود اگر به جای اینکه در پشیمانی های گذشته یا اضطراب های آینده گم شویم، واقعاً از هر لحظه آن لذت ببریم.
زیبایی در آغوش کشیدن زمان حال این است که به ما امکان می دهد تا به طور کامل با زندگی درگیر شویم و قدر آنچه را که در اینجا داریم، در حال حاضر بدانیم. این در مورد نادیده گرفتن گذشته یا آینده نیست. این در مورد استقرار خودمان در لحظه فعلی است.
خب درس شماره یک؟ برای زندگی در زمان حال تلاش کنید. همیشه آسان نیست، اما پاداش آن غیرقابل اندازه گیری است.
2) پذیرش کلید است
اگر چیزی است که در سفرم با ذهن آگاهی و بودیسم آموخته ام، آن اهمیت پذیرش است. پذیرش خود، پذیرش دیگران و از همه مهمتر پذیرش زندگی آنگونه که هست.
ما اغلب با چیزهایی دست و پنجه نرم می کنیم که نمی توانیم تغییر دهیم، به جای تمرکز بر آنچه که می توانیم کنترل کنیم – واکنش های خودمان، انرژی خود را در مقاومت می ریزیم.
Thich Nhat Hanh، کارشناس مشهور ذهن آگاهی و راهب ذن بودایی، یک بار گفت: “راز بودیسم حذف همه ایده ها، همه مفاهیم است تا حقیقت فرصتی برای نفوذ پیدا کند و خود را آشکار کند.”
به عبارت دیگر، ما باید عقاید از پیش تعیین شده را کنار بگذاریم و واقعیت را همانطور که هست بپذیریم. این به معنای تسلیم شدن یا تلاش نکردن برای بهتر نیست. یعنی درک این موضوع که زندگی مجموعه ای از فراز و نشیب هاست، و یاد بگیریم که آنها را با مهربانی طی کنیم.
3) درد اجتناب ناپذیر است، رنج اختیاری است
یکی از بینش های اصلی بودیسم که بسیاری از ما آرزو می کنیم زودتر یاد بگیریم این است: درد اجتناب ناپذیر است، رنج اختیاری است.
زندگی پر از چالش است. همه ما درد را تجربه می کنیم – چه فیزیکی، چه احساسی و چه روانی. این یک حقیقت جهانی است.
اما رنج؟ این تا حد زیادی یک انتخاب است. این واکنش ما به درد است که تعیین می کند که آیا رنج می بریم یا نه.
ما اغلب درد خود را با نشخوار کردن در مورد آن، مقاومت در برابر آن، یا دائما آرزوی متفاوت بودن چیزها، تقویت می کنیم. این الگوی ذهنی منجر به رنج می شود.
بودیسم به ما می آموزد که درد خود را مشاهده کنیم – مقاومت نکنیم یا در آن افراط نکنیم – و سپس بگذاریم که بگذرد. این در مورد پذیرش واقعیت درد است بدون اینکه اجازه دهیم وجود ما را تعریف کند.
درس سوم زندگی؟ درک کنید که در حالی که درد بخشی از زندگی است، رنج طولانی لازم نیست. درد خود را بپذیرید، اما اجازه ندهید که شما را از بین ببرد.
4) نفس لنگر شماست
ذهن آگاهی یک درس ساده و در عین حال عمیق را به همراه دارد که بسیاری از ما آرزو می کنیم که کاش زودتر آن را می فهمیدیم: نفس شما لنگر شماست.
در هرج و مرج زندگی روزمره، از دست دادن ارتباط با خود آسان است. ما در افکار، احساسات و حواسپرتیهای بیرونی خود اسیر میشویم، فراموش میکنیم که مکث کنیم و فقط باشیم.
اینجاست که ذهن آگاهی وارد می شود و قدرت نفس ما را به ما یادآوری می کند. همیشه آنجاست، ثابت و ریتمیک، ثابت در میان طوفان.
زمانی که احساس میکنید خسته، استرس یا قطع ارتباط هستید، صرفاً تنظیم نفس میتواند شما را به زمان حال بازگرداند.
این در مورد کنترل نفس یا دستیابی به یک وضعیت خاص نیست. این در مورد مشاهده آن – ریتم، عمق آن – و اجازه دادن به آن شما را در لحظه لنگر انداخت.
5) نفس خود را رها کنید
درسی که در سفر شخصی ام آموخته ام و در کتابم به طور گسترده درباره آن صحبت می کنم، اسرار پنهان بودیسم: چگونه با حداکثر تأثیر و حداقل نفس زندگی کنیم ، اهمیت رها کردن نفس است.
منیت ما اغلب مانع شادی و رشد ما می شود. آنها باعث می شوند کینه ها را حفظ کنیم، خودمان را با دیگران مقایسه کنیم و در مقابل تغییر مقاومت کنیم. خلاصه ما را گیر می دهند.
بودیسم در مورد ناپایداری و غیر خود ماهیت همه چیز، از جمله نفس ما، به ما می آموزد. وقتی این را بفهمیم، میتوانیم یاد بگیریم که چنگال خود را شل کنیم و آزادانهتر زندگی کنیم.
پس درس پنجم؟ یاد بگیرید که نفس خود را رها کنید. این یک سفر است، نه یک مقصد، اما هر قدم به سوی آن آرامش و رضایت بیشتری را در زندگی ما به ارمغان می آورد. اگر به غواصی عمیقتر علاقه دارید، میتوانید اطلاعات بیشتری در مورد این موضوع در کتاب من بیابید.
6) دلبستگی منجر به رنج می شود
بودیسم و ذهن آگاهی درس ارزشمندی را به ما می آموزد که بسیاری از ما در اواخر زندگی یاد می گیریم: دلبستگی منجر به رنج می شود.
ما اغلب به افراد، داراییهای مادی و حتی ایدهها یا باورها میچسبیم، از ترس از دست دادن آنها. با این حال، این دلبستگی عامل اصلی رنج ماست.
چرا؟ زیرا همه چیز در زندگی گذرا است. تغییر تنها ثابت است. وقتی خود را خیلی محکم به چیزی میچسبیم، وقتی تغییر میکند یا ناپدید میشود، خود را در معرض درد و ناامیدی قرار میدهیم.
این بدان معنا نیست که شما نباید چیزها را دوست داشته باشید یا برای آنها ارزش قائل باشید. این بدان معناست که یاد بگیرید از آنها قدردانی کنید بدون اینکه اجازه دهید شادی شما به آنها وابسته باشد.
یاد بگیرید که دلبستگی ها را رها کنید. آنها مانند زنجیری هستند که ما را به هم می بندند و ما را از تجربه آزادی و آرامش واقعی که با پذیرش و جدایی حاصل می شود، باز می دارند.
7) شفقت یک نقطه قوت است نه ضعف
یک تصور غلط رایج این است که شفقت نشانه ضعف است. اما هم آموزه های بودیسم و هم آموزه های ذهن آگاهی به شدت مخالف هستند. در واقع، آنها به ما می آموزند که شفقت یک قدرت عمیق است.
دالایی لاما، یکی از رهبران محترم بودایی، زمانی گفت: «اگر میخواهید دیگران شاد باشند، شفقت را تمرین کنید. اگر می خواهید شاد باشید، شفقت را تمرین کنید.»
شفقت شامل درک و همدلی نسبت به رنج دیگران است. این در مورد اعتراف به درد آنها و ابراز مهربانی بدون هیچ گونه انتظار پاداش است.
در هسته خود، شفقت در مورد شناخت انسانیت مشترک ما است. این به ما یادآوری می کند که درست مانند ما، دیگران نیز تمام تلاش خود را می کنند تا فراز و نشیب های زندگی را طی کنند.
هفتمین درس زندگی؟ شفقت را در آغوش بگیرید. نه فقط نسبت به دیگران، بلکه نسبت به خودتان. این یک نقطه ضعف نیست، بلکه یک نیروی قدرتمند است که می تواند زندگی شما و اطرافیانتان را متحول کند.
8) انجام هیچ کاری می تواند بهترین اقدام باشد
در اینجا کمی حکمت ضد شهودی وجود دارد که ذهن آگاهی به زندگی ما می آورد: گاهی اوقات بهترین اقدام، عدم اقدام است.
ما در فرهنگی زندگی میکنیم که برای انجام مداوم، دستیابی و تلاش کردن ارزش قائل است. اما تمرکز حواس به ما قدرت سکون و انفعال را می آموزد.
مواقعی وجود دارد که انجام هیچ کاری – صرفاً حضور و مشاهده – می تواند سازنده تر از هر تلاش دیوانه وار باشد.
این امر به ویژه زمانی صادق است که با احساسات شدید یا موقعیتهای دشوار مواجه میشویم. به جای واکنش تکانشی، ذهن آگاهی ما را تشویق به مکث، نفس کشیدن و مشاهده می کند.
با انجام این کار، فضایی بین محرک و پاسخ ایجاد می کنیم که در آن آزادی واقعی ما نهفته است.
بدانید که انجام هیچ کاری گاهی می تواند بهترین اقدام باشد. در سکون است که وضوح و حکمت را برای گذر از چالش های زندگی به طور موثر پیدا می کنیم.
نتیجه
بزرگترین درسهای زندگی اغلب از مکانهای غیرمنتظره میآیند. یادگیری آنها همیشه آسان نیست، اما در سفر ما به سوی یک زندگی آرامتر و کاملتر بسیار ارزشمند هستند.
این هشت درس، برگرفته از ذهن آگاهی و بودیسم، ابزاری برای زندگی ارائه می دهد که بسیاری از ما آرزو می کنیم زودتر آن را کشف کنیم. از زندگی در زمان حال گرفته تا رها شدن از وابستگی ها، هر بینش راهی برای درک عمیق تر و آرامش ارائه می دهد.
اگر این بینشها را ارزشمند میدانید و میخواهید عمیقتر در حکمت بودیسم و ارتباط آن با زندگیتان کاوش کنید، ممکن است کتاب « رازهای پنهان بودیسم: چگونه با حداکثر تأثیر و حداقل نفس» زندگی کنیم برایتان مفید باشد. این یک کاوش عمیق تر از این مفاهیم و نحوه به کارگیری آنها به صورت عملی در زندگی روزمره است.
به یاد داشته باشید، هیچ وقت برای یادگیری این درس ها دیر نیست. هر روز فرصت تازه ای برای رشد و تحول می دهد. در اینجا یادگیری، رشد و تبدیل شدن به بهترین نسخه از خودمان است!