“شنیدن” بیش از حد:
INFJها این توانایی عجیب و غریب را دارند که احساس دیگران را حس کنند. مثل این است که آنها یک رادار عاطفی داخلی دارند. این می تواند عالی باشد اما در عین حال طاقت فرسا. شبیه این است که بخواهید با آرامش در یک پارک آرام قدم بزنید، بر افکار و احساسات خود تمرکز کنید، اما با رژه ای از شناورهای احساسی بمباران شوید که هرکدام آهنگ های شادی، غم، اضطراب یا خشم را به صدا در می آورند. هر رهگذری مانند فردی در آن رژه است که ناخودآگاه بار عاطفی خود را روی شما تخلیه می کند و با شما به عنوان یک مشاور واقعی رفتار می کند. مطمئناً، شما از همدلی و کمک به مردم در راهپیمایی در هزارتوی عاطفی خود لذت می برید. اما به عنوان یک درون گرا، مواقعی وجود دارد که فقط به یک دکمه مکث نیاز دارید تا صدای ناهنجار احساسی را خاموش کنید و باتری های همدلانه خود را دوباره شارژ کنید.
معضل تنهایی:
برای INFJ ها، تنهایی مانند آن کیک شکلاتی مقاومت ناپذیر در یخچال است. شما یکی را می شناسید. این قطعه حیاتی و شیرین آرامشی است که آنها آرزو می کنند، یک خوراکی گرامی که به آنها کمک می کند تا دوباره شارژ شوند. با این حال، INFJ ها تشنه یک ظرافت دیگر نیز هستند – لازانیا غنی و لایه ای از ارتباطات معنادار انسانی. بنابراین، آنها دائماً در یک دوراهی گرفتار می شوند، اگر بخواهید یک طناب کشی آشپزی. این یک اپیزود بی پایان از “MasterChef: INFJ Edition” در ذهن آنهاست، زیرا آنها می پرسند: “تنها بودن یا نبودن؟” و درست مانند تصمیم گیری در انتخاب شام کامل، INFJ ها اغلب خود را بین نیاز به تنهایی شاداب و میل به ارتباطات اجتماعی ارضا کننده می بینند.
تصور کنید که یک غواص در اعماق دریا، مجهز به تمام تجهیزات، آماده غوطه ور شدن در اعماق اقیانوس هستید و مشتاقانه شگفتی های باشکوه و مرموز نهفته در زیر آن را پیش بینی می کند. اما افسوس! به جای آن میبینید که در کم عمق استخر بچهها ایستادهاید، با آب کافی برای مرطوب کردن انگشتان پا. به دنیای یک INFJ خوش آمدید. INFJ ها در عمق فکری و احساسی رشد می کنند. آنها مانند ماشینهای تشخیص الگو هستند که به طور مداوم نقاط را به هم متصل میکنند و به بینشهایی دست مییابند که ممکن است برای دیگران مانند ترفندهای جادویی به نظر برسد. در حالی که آنها مشتاقند در بحثهایی در مورد اگزیستانسیالیسم، متافیزیک یا تفاوتهای عاطفی «WandaVision» غوطهور شوند، اطرافیانشان بیشتر علاقهمند به بحث در مورد تعلق آناناس به پیتزا هستند. این مانند تلاش برای اجرای یک تکنوازی شکسپیر در وسط یک کمدی است. این قطع ارتباط می تواند برای INFJ منزوی و خسته کننده باشد، زیرا بینش دقیق و مکالمات عمیق آنها اغلب با بالا انداختن شانه ها، خمیازه کشیدن یا تغییر سریع موضوع به چیزی سطحی تر روبرو می شود. مبارزه واقعی است دوستان. این مانند تلاش برای استخراج الماس در جعبه شنی است.
پدیده “فلج کمال گرایی”:
اگر تا به حال آهویی را دیده اید که در چراغ های جلو منجمد شده است، پس تصور خوبی دارید که وقتی یک INFJ با کمال گرایی خود روبرو می شود چه اتفاقی می افتد. آنها ایدهآلیستهای رویایی هستند و همیشه نقشهای ذهنی از اینکه اوضاع چگونه باید باشد را به همراه دارند. از رمانی که رویای نوشتن آنها را دارند تا چیدمان دقیق دکور اتاق خوابشان، INFJ ها تقریباً برای همه چیز دید دقیقی دارند. آنها را به عنوان هنرمندانی تصور کنید که در مقابل بوم (یا زندگی) خود ایستاده اند، آماده هستند و آماده نقاشی یک شاهکار خارق العاده هستند. اما، اوه نه! وحشت! سایه آبی که آنها دارند کاملاً با رنگ سرولین تصور شده آنها مطابقت ندارد. نشانه بحران وجودی قلم مو در هوا یخ می زند، بوم خالی می ماند و هنرمند INFJ ما در پی کمال دست نیافتنی فلج می شود. این «فلج کمالگرایی» میتواند یک الگوی طاقتفرسا برای INFJها باشد، که اغلب منجر به تشریفات اهمالکاری تماشایی یا حلقهای از اصلاحات بیپایان میشود که باعث میشود یک کار ساده شبیه یک آزمایش هرکولی باشد. ضربه زننده واقعی؟ حتی زمانی که آنها به چیزی قابل توجه با استانداردهای “عادی” دست یافته اند، احتمالاً می گویند: “اوه، این چیز قدیمی؟ نه، می تواند بهتر باشد.»
سندرم بار مسافر در زمان:
INFJ بودن مانند یک مسافر زمان است، اما بدون دلورین باحال یا یک همدم هابیت شاد. ماهیت شهودی آنها به آنها این امکان را می دهد که به زمان حال نگاه کنند، الگوها را مشخص کنند و نتایج بالقوه را پیش بینی کنند. ذهن آنها دائماً سناریوهای آینده را پیشبینی میکند – ابرقدرتی که میتواند دکتر استرنج را به پولش برساند. اما با قدرت زیاد … اضطراب بزرگ می آید. آنها اغلب این وزن عظیم آینده را احساس می کنند، باری از دانش در مورد مشکلات و مشکلات احتمالی که به نظر می رسد دیگران به طرز سعادتمندانه ای از آن بی خبرند. مثل این است که در یک کشتی در حال غرق شدن، مسیر کوه یخ را قبل از هر کس دیگری ببینید، سعی کنید فریاد بزنید: «کوه یخ همین الان!»، اما بقیه خیلی مشغول لذت بردن از کاناپهها هستند. این «بار مسافر در زمان» میتواند باعث نگرانی بیش از حد، تفکر بیش از حد و استرس در مورد مسائلی شود که هنوز اتفاق نمیافتد (البته تعداد کمی آن را جدی میگیرند).
“مشکلات خوشایند مردم”:
با INFJ، قهرمان معتبر، ستاره طلایی و شکست ناپذیر “بله، من می توانم!” لیگ، در یک مبارزه دائمی با کلمه “نه”. این کلمه دو حرفی مانند اسفناج گیر کرده در دندان لبخند محاوره ای آنهاست، همانی که ترجیح می دهند قورت دهند تا تف کنند. INFJ ها ذاتاً دلسوز هستند، همیشه آماده اند تا دست کمک، گوش، شانه یا هر چیز دیگری که برای حمایت عاطفی لازم است دراز کنند. آنها برای «نه» گفتن به دیگران مشکل دارند، که اغلب آنها را به سمت سوراخی از تعهد بیش از حد سوق می دهد. در تلاش خود برای راضی نگه داشتن دیگران، گاهی اوقات خود را فراموش می کنند، که اغلب در زمانی که به اندازه کافی سیر می شوند، منجر به “بهم زدن در” بدنام INFJ می شود. این یک تبدیل کلاسیک «جکیل و هاید» است. یک لحظه، آنها INFJ شیرین و سازگار هستند و حسهای مثبتی مانند کوفته پخش میکنند. لحظه بعد، آنها تبدیل به یک گوشه نشین شده اند که هوس تنهایی می کند، خود را در اتاقشان سد می کنند و تنها تعامل انسانی، تحویل دهنده پیتزا است. این یک چرخه متناقض و پر هرج و مرج است که مدام تکرار میشود و INFJ را در یک رقص سالسا دائمی از مردم پسندیده و حفظ خود رها میکند.
تجربه “معمای Empath”:
INFJ بودن مانند یک مترجم کارکشته و مسلط به زبانی است که به نظر می رسد هیچ کس دیگری آن را نمی فهمد. تواناییهای همدلانه افزایش یافته آنها به آنها اجازه میدهد تا بدون زحمت با فرکانسهای احساسی اطرافیان خود هماهنگ شوند و حتی پیچیدهترین ترکیبهای احساسی را درک کنند. آنها میتوانند احساسات مردم را رمزگشایی کنند و به راحتی با آهنگ مورد علاقهشان زمزمه کنند، حضوری اطمینانبخش ارائه میکنند که اغلب باعث میشود دیگران احساس کنند واقعاً دیده و درک میشوند. با این حال، این ابرقدرت همدل با کریپتونیت خاص خود همراه است – این واقعیت ناامیدکننده است که در حالی که آنها به راحتی دیگران را درک می کنند، خود اغلب سوء تفاهم می شوند. علیرغم توانایی آنها در بیان افکارشان، INFJها متوجه می شوند که دنیای درونی پیچیده آنها، پر از بینش های عمیق و احساسات ظریف، برای دیگران چالش برانگیز است. مانند یک سمفونی زیبا برای مخاطبی که گوش به موسیقی ندارد، عمق و پیچیدگی تجربیات آنها اغلب ناشناخته می ماند.
تکنیک “فقط نفس بکش”:
در حلقه “بار مسافر زمان” گرفتار شده اید؟ یک نفس عمیق بکشید و برای خود یک فنجان چای (یا شراب، ما قضاوت نمی کنیم) بریزید. به یاد داشته باشید، شما بیننده مهربان آینده هستید، نه کنترل کننده. به خود اجازه دهید استراحت کنید و به خاطر بسپارید، هر کوه یخی به فاجعه ختم نمی شود. نفس های عمیق بکشید، ذهن خود را آرام کنید، ماهیچه های خود را منقبض و شل کنید، و سعی کنید تا حدودی از زیبایی های لحظه حال لذت ببرید.
ادعای “نه گفتن اشکالی ندارد”:
برای همه شما مبتلایان به «مشکلات خوشایند مردم»، هنر «نه» گفتن را تمرین کنید. از چیزهای کوچک شروع کنید. وقتی گربه تان یک صبحانه دوم می خواهد، نه بگویید. مراقبت از خود شما به اندازه کمک به دیگران مهم است، بنابراین در مورد اولویت دادن به خود گاهی احساس گناه نکنید.
یادآوری “You-Do-You”:
با تجربه «Enigma Empath» سروکار دارید؟ این بدترین است این وحشتناک است. من آن را دریافت می کنم. اما به یاد داشته باشید که شما یک سمفونی پیچیده هستید، نه یک آهنگ پاپ. به بیان و ارج نهادن به عمق خود ادامه دهید، و به یاد داشته باشید، اگر نتوانند از ترکیب شما قدردانی کنند، ضرر آنهاست. در نهایت افرادی را خواهید یافت که اگر نگوییم کل، قسمت های شما را درک می کنند. اما به آن زمان و حوصله بدهید و در این میان در یک مجله بنویسید! واقعا کمک می کند.